English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 74 (6632 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
inductee U استخدامی پذیرفته شده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
personnel U استخدامی
employment tests U ازمونهای استخدامی
employment practice U شیوه استخدامی
personnel psychology U روانشناسی استخدامی
personnel development U برنامه ریزی استخدامی
lock out U تحریم کردن مستخدمین رااز مزایای استخدامی محروم کردن
agreed to U پذیرفته
unquestioned U پذیرفته
taken U پذیرفته
adopted U پذیرفته
agreed U پذیرفته
avowed U پذیرفته
received U پذیرفته
accepted U پذیرفته
admitted U پذیرفته شده
he was received to membership U بعضویت پذیرفته شد
his was granted U دعایش پذیرفته شد
to go down U پذیرفته شدن
to pass muster U پذیرفته شدن
agreed <adj.> <past-p.> U پذیرفته شده
allowed <adj.> <past-p.> U پذیرفته شده
approved <adj.> <past-p.> U پذیرفته شده
authorised [British] <adj.> <past-p.> U پذیرفته شده
authorized <adj.> <past-p.> U پذیرفته شده
passed <adj.> <past-p.> U پذیرفته شده
accepted barbarism U غلط مشهور یا پذیرفته
slav accepted U اسلاو پذیرفته شده
slav declined U اسلاو پذیرفته نشده
persona non grata U شخص پذیرفته نشده
administrative acceptees U پرسنل پذیرفته شده
acceptably U چنانچه پذیرفته شود
matriculate U در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
matriculating U در دانشکده یادانشگاه پذیرفته شدن
matriculates U در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
matriculates U در دانشکده یادانشگاه پذیرفته شدن
matriculated U در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
matriculated U در دانشکده یادانشگاه پذیرفته شدن
matriculate U در دانشکده یادانشگاه پذیرفته شدن
matriculating U در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
to pass for U پذیرفته یا شناخته شدن بجای
to be called at the bar U به سمت وکالت پذیرفته شدن
queen's gambit declined U گامبی وزیر پذیرفته نشده
queen's gambit accepted U گامبی وزیر پذیرفته شده
to meet with a repulse U پذیرفته نشدن پاسخ رد شنیدن
king's gambit declined U گامبی شاه پذیرفته نشده
naturalizes U بتابعیت کشوری در امدن پذیرفته شدن
naturalize U بتابعیت کشوری در امدن پذیرفته شدن
naturalizing U بتابعیت کشوری در امدن پذیرفته شدن
naturalising U بتابعیت کشوری در امدن پذیرفته شدن
asylee U پناهنده سیاسی [که درخواستش را پذیرفته باشند]
recognized asylum seeker U پناهنده سیاسی [که درخواستش را پذیرفته باشند]
naturalises U بتابعیت کشوری در امدن پذیرفته شدن
person entitled to asylum U پناهنده سیاسی [که درخواستش را پذیرفته باشند]
a bitter pill to swallow <idiom> U یک واقعیت ناخوشایند که باید پذیرفته شود
Nothing can excuse such impoliteness. U هیچ عذری برای بی ادبی پذیرفته نیست
margin U تعداد اشتباهات که در متن یا محاسبه پذیرفته میشود
specification U کارکردن با مشخصاتی که در یک صفت پذیرفته شده اند
margins U تعداد اشتباهات که در متن یا محاسبه پذیرفته میشود
alekhine's variation U واریاسیون الخین در گامبی وزیر پذیرفته نشده شطرنج
non matriculated U دوره دبیرستان را بپیان نرسانده یا بدانشگاه پذیرفته نشده
approval U متنی که نشان میدهد یک موضوعی به طور رسمی پذیرفته شده است
approval U توافقنامهای که نشان میدهد یک موضوعی به طور رسمی پذیرفته شده است
tabled U لیست تمام نشانه ها که در یک زبان یا کامپایر پذیرفته می شوند به همراه ترجمه کد هدف آنها
table U لیست تمام نشانه ها که در یک زبان یا کامپایر پذیرفته می شوند به همراه ترجمه کد هدف آنها
tabling U لیست تمام نشانه ها که در یک زبان یا کامپایر پذیرفته می شوند به همراه ترجمه کد هدف آنها
tables U لیست تمام نشانه ها که در یک زبان یا کامپایر پذیرفته می شوند به همراه ترجمه کد هدف آنها
parity U سیگنال وقفه از تابع بررسی خطا که بیان میکند داده دریافتی در برسی پریتی پذیرفته نشده و آسیب دیده است
affirmative سیگنال تصدیق از طرف گیرنده که پیام را پذیرفته است و آماده بعدی است.
CMIP U پروتکلی که به طور رسمی توسط IOS پذیرفته شده است برای انتقال افلاعات مدیریت شبکه در شبکه
postulated U هر یک از احکام استدلالی که در ان علم بدون برهان پذیرفته شده و دراثبات سایر احکام مورداستفاده قرار می گیرد اصول ثابته
postulates U هر یک از احکام استدلالی که در ان علم بدون برهان پذیرفته شده و دراثبات سایر احکام مورداستفاده قرار می گیرد اصول ثابته
postulating U هر یک از احکام استدلالی که در ان علم بدون برهان پذیرفته شده و دراثبات سایر احکام مورداستفاده قرار می گیرد اصول ثابته
postulate U هر یک از احکام استدلالی که در ان علم بدون برهان پذیرفته شده و دراثبات سایر احکام مورداستفاده قرار می گیرد اصول ثابته
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com